جدول جو
جدول جو

معنی پرده بازی - جستجوی لغت در جدول جو

پرده بازی
خیمه شب بازی، در نمایش، نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ سیم یا نخ به حرکت می آورند و یک یا چند نفر از پشت خیمه به زبان آن ها حرف می زند (می زنند)
تصویری از پرده بازی
تصویر پرده بازی
فرهنگ فارسی عمید
پرده بازی
(پَ دَ / دِ)
مرادف شب بازی است. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
پرده بازی
لعبت بازی خیال بازی شب بازی خیمه شب بازی: (ور بشاهی سر فرازی میکنی طفل راهی پرده بازی میکنی) (عطار اسرار نامه)
تصویری از پرده بازی
تصویر پرده بازی
فرهنگ لغت هوشیار
پرده بازی
مکر، فریب
تصویری از پرده بازی
تصویر پرده بازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرقه بازی
تصویر خرقه بازی
به وجد و سرور آمدن صوفیان هنگام سماع، پایکوبی و جامه دریدن آنان در حالت وجد و حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده باز
تصویر پرده باز
مطرب، مغنی، نوازنده، کسی که خیمه شب بازی می کند، خیمه شب باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده داری
تصویر پرده داری
شغل و سمت پرده دار، دربانی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ / دِ)
تقلید از حالت مرده.
- مرده بازی درآوردن، خود را به مردگی زدن. خود را به مردن زدن. مردگی نمودن به دروغ. تماوت. (یادداشت مرحوم دهخدا). نعش افتادن. بی حس و حرکت افتادن چون مردگان
لغت نامه دهخدا
موفق... بزرگترین امرای دورۀ سلطان سلیمانشاه بن محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان بن جغر بیک بن میکائیل بن سلجوق بود. رجوع به تاریخ گزیده ص 469 و 471 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
با گربه بازی کردن. گربه را دوست داشتن و با او وررفتن
لغت نامه دهخدا
(طَ رَقْ قَ / قِ)
بازی کردن با طرقه یا ترقه که بازیچۀ کودکان است. رجوع به ترقه شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ بَ)
دستان نشانی (موسیقی)
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
سمت حاجب. سمت پرده دار. سدانت. حجبه. حجابت. حاجبی، سرنگاهداری. پرده پوشی. سرپوشی. رازداری. ستّاری. سرنگهداری
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
پیشۀ آنکس که پرده دوز است. دکّان پرده دوز
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ / قِ)
عمل خرقه باز. با خرقه دست افشانی و پایکوبی کردن در حال وجد و حال. (از آنندراج) :
مغنی ز اشعار من این غزل
به آهنگ چنگ اندرآور عمل
که تا وجد را کارسازی کنم
برقص آیم و خرقه بازی کنم.
حافظ (از آنندراج).
گهی می کرد مه را خرقه سازی
گهی می کرد با مه خرقه بازی.
نظامی.
مکن تا در غمت ناید درازی
چو زاهد ممسکی در خرقه بازی.
نظامی.
چو گرگ افزون بود در چاره سازی
شبان را کرد باید خرقه بازی.
نظامی.
بیا مطرب ای مایۀ دل خوشی
که صوفی کند زآن ملامت کشی
بگو تا دمی خرقه بازی کنم
همی دلق خود را نمازی کنم.
امیرخسرو.
فلک هم خرقه بازیها کند بر دور میخانه
چو از رندان دردی کش سراید های وهو اینجا.
غزالی مشهدی
لغت نامه دهخدا
(اَ کا)
لعبت باز و خیال باز. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرده ساز
تصویر پرده ساز
آنکه شغل وی ساختن و تهیه پرده است، ظاهر ساز مزبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربه بازی
تصویر گربه بازی
با گربه بازی کردن با گربه ور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی بازی و آن چنانست که دو گردو را پهلوی هم نهند یا چند گردو را دو بدو بفاصله معین چینند. آنگاه طرف بازی گردویی را با کنار هر دو سبابه خود بطرف گردو می غلطاند اگر بگردوی حریف بخورد برنده است و اگر از آن بگذرد نوبت بحریف میرسد و او همین عمل را انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تازیانه بازی کرباس را تازیانه وار تاب داده بازی کنان بر هم زنند بازیی است کودکان را و آن چنان است که کرباس را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرقه بازی
تصویر طرقه بازی
نادرست نویسی ترغه بازی تراکه بازی بازی با طرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده باده
تصویر پرده باده
نوایی است از موسیقی قدیم: (پرده راست زند نارو بر شاخ چنار پرده باده زند قمری برنارونا) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده بندی
تصویر پرده بندی
دستان نشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده پایی
تصویر پرده پایی
پاپرده دار، جمع پرده پاییان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده داری
تصویر پرده داری
سمت پرده دار حاجبی حجابت سدانت، دربانی، پرده پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده دوزی
تصویر پرده دوزی
پیشه آن کس که پرده دوز است، دکان پرده دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه بازی
تصویر خرقه بازی
جامه دریدن صوفیان هنگام سماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده باز
تصویر پرده باز
مطرب، نوازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده سازی
تصویر پرده سازی
ظاهر سازی تزویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره بازی
تصویر قره بازی
ترکی سیاسرمه ازگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده باده
تصویر پرده باده
((~ دِ))
از نواهای موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرده باز
تصویر پرده باز
نوازنده، مطرب، کسی که خیمه شب بازی می کند، کنایه از حیله گر، مکار
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند پرده داری پادشاه مصلح عادل می کرد، دلیل که وی به صلاح و به خیر گراید و مال حلال یابد. اگر بیند پرده داری پادشاه ظلم می کرد، دلیل که به فسادمایل شود و مال حرام یابد. جابر مغربی
اگر کسی به خواب دید، پرده داری می کرد، دلیل است حاجتی که دارد روا گردد و عزتش زیاده شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نوعی بازی با توپی بسیار ابتدایی که از تکه ای پوست گوسفند
فرهنگ گویش مازندرانی
شاه وزیر بازی
فرهنگ گویش مازندرانی